‏*عشق آریایی‏2*‏

ساخت وبلاگ

باسلام

دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد

به زیر آن درختی رو که او گل‌های تر دارد

در این بازار عطاران مرو هر سو چو بی‌کاران

به دکان کسی بنشین که در دکان شکر دارد

ترازو گر نداری پس تو را زو رهزند هر کس

یکی قلبی بیاراید تو پنداری که زر دارد

تو را بر در نشاند او به طراری که می‌آید

تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد

به هر دیگی که می‌جوشد میاور کاسه و منشین

که هر دیگی که می‌جوشد درون چیزی دگر دارد

نه هر کلکی شکر دارد نه هر زیری زبر دارد

نه هر چشمی نظر دارد نه هر بحری گهر دارد

بنال ای بلبل دستان ازیرا ناله مستان

میان صخره و خارا اثر دارد اثر دارد

بنه سر گر نمی‌گنجی که اندر چشمه سوزن

اگر رشته نمی‌گنجد از آن باشد که سر دارد

چراغست این دل بیدار به زیر دامنش می‌دار

از این باد و هوا بگذر هوایش شور و شر دارد

چو تو از باد بگذشتی مقیم چشمه‌ای گشتی

حریف همدمی گشتی که آبی بر جگر دارد

چو آبت بر جگر باشد درخت سبز را مانی

که میوه نو دهد دایم درون دل سفر دارد

و در پایان یادی کنم از

 گوته

"ما با آنچه که عاشقش هستیم شکل میگیریم "

عاشقانه زندگی کنید 

‏*عشق آریایی‏2*‏...
ما را در سایت ‏*عشق آریایی‏2*‏ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hojat0098 eashghe-ariyaie2 بازدید : 331 تاريخ : دوشنبه 9 ارديبهشت 1392 ساعت: 0:10

سلام امروز میخوام با اجازه یکی از دوستان و هم کلاسی های قدیمم (خانم م. شاهین) یکی از آثار قشنگش رو به شما تقدیم کنم:

من دلم می خواهدخانه ای داشته باشم پردوست.کنج هردیوارش دوستهایم بنشینندآرام،گل بگو،گل بشنو. هرکسی می خواهدواردخانه پرعشق وصفایم گردد،یک سبدبوی گل سرخ به من هدیه کند.شرط واردگشتن،شست وشوی دلهاست.شرط آن داشتن دل بی رنگ وریاست.بردرش برگ گلی می کوبم، روی آن باقلم سبزبهار،می نویسم ای یارخانه مااینجاست.تاکه سهراب نپرسددیگر خانه دوست کجاست؟!

‏*عشق آریایی‏2*‏...
ما را در سایت ‏*عشق آریایی‏2*‏ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hojat0098 eashghe-ariyaie2 بازدید : 354 تاريخ : دوشنبه 9 ارديبهشت 1392 ساعت: 0:10

باسلام خدمت دوستان عزیزم  و استاد ارجمندم "استاد اسمعیل خانی"خوشحالم که خوشتون اومد.درضمن ممنون از هدیه قشنگتون.

تقدیم به شما " استادان ارجمندم " که صمیمانه دوستتان دارم:

گرگ هار

گرگ هاري شده ام 
هرزه پوي و دله دو 
شب درين دشت زمستان زده ي بي همه چيز 
مي دوم ، برده ز هر باد گرو 
چشمهايم چو دو كانون شرار 
صف تاريكي شب را شكند 
همه بي رحمي و فرمان فرار 

گرگ هاري شده ام، خون مرا ظلمت زهر 
كرده چون شعله ي چشم تو سياه 
تو چه آسوده و بي باك خزامي به برم 

آه ، مي ترسم ، آه 
آه ، مي ترسم از آن لحظه ي پر لذت و شوق 
كه تو خود را نگري 
مانده نوميد ز هر گونه دفاع 
زير چنگ خشن وحشي و خونخوار مني 

پوپكم ! آهوكم 
چه نشستي غافل 
كز گزندم نرهي، گرچه پرستار مني 
 پس ازين دره ي ژرف 
جاي خميازه ي جاويد شده ي غار سياه 
پشت آن قله ي پوشيده ز برف 
نيست چيزي، خبري 
ور تو را گفتم چيز دگري هست ، نبود 
جز فريب دگري 
من ازين غفلت معصوم تو ، اي شعله ي پاك 
بيشتر سوزم و دندان به جگر مي فشرم 

منشين با من ، با من منشين 
تو چه داني كه چه افسونگر و بي پا و سرم ؟
تو چه داني كه پس هر نگه ساده ي من 
چه جنوني، چه نيازي، چه غمي ست ؟
يا نگاه تو ، كه پر عصمت و ناز 
بر من افتد ، چه عذاب و ستمي ست 
در دم اين نيست ولي 
در دم اين است كه من بي تو دگر 
از جهان دورم و بي خويشتنم 

پوپكم ! آهوكم 
تا جنون فاصله اي نيست از اينجا كه منم 
مگرم سوي تو راهي باشد 
چون فروغ نگهت 
ورنه ديگر به چه كار آيم من 
بي تو ؟ چون مرده ي چشم سيهت 

منشين اما با من ، منشين 
تكيه بر من مكن ، اي پرده ي طناز حرير 
كه شراري شده ام 
پوپكم ! آهوكم 
گرگ هاري شده ام

 

‏*عشق آریایی‏2*‏...
ما را در سایت ‏*عشق آریایی‏2*‏ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hojat0098 eashghe-ariyaie2 بازدید : 382 تاريخ : دوشنبه 9 ارديبهشت 1392 ساعت: 0:10

تقدیم به استاد عزیز و گرانقدرم استاد اسمعیل خانی 

به سراغ من اگر مي آييد 

پشت هيچستانم 
پشت هيچستان جايي است 
پشت هيچستان رگ هاي هوا پر قاصدهايي است
 كه خبر مي آرند از گل واشده دورترين بوته خاك 
روي شنها هم نقشهاي سم اسبان سواران ظريفي است كه صبح 
به سرتپه معراج شقايق رفتند 
 

پشت هيچستان چتر خواهش باز است 
 تا نسيم عطشي در بن برگي بدود 
زنگ باران به صدا مي آيد 
آدم اينجا تنهاست 
و در اين تنهايي سايه ناروني تا ابديت جاري است 

به سراغ من اگرمي آييد 
 نرم و آهسته بياييد مبادا كه ترك بردارد 
چيني نازك تنهايي من

                                                   



خانه ی دوست کجاست؟
 در فلق بود که پرسید سوار
                             آسمان مکثی کرد
رهگذر شاخه ی نوری که به لب داشت به تاریکی شن ها بخشید
وبه انگشت نشان داد سپیداری و گفت
نرسیده به درخت
کوچه باغی است که از خواب خدا سبز از تر است
ودر آن عشق به اندازه ی پرهای صداقت آبی است
می روی تا ته آن کوچه که از پشت بلوغ ،سربه در می آرد
پس به سمت گل تنهایی می پیچی
دو قدم مانده به گل
پای فواره ی جاوید اساطیر زمین می مانی
وترا ترسی شفاف فرا می گیرد
در صمیمیت سیال فضا، خش خشی می شنوی
کودکی می بینی
رفته از کاج بلندی بالا،جوجه بردارد از لانه ی نور
واز او می پرسی
خانه ی دوست کجاست؟
                    

‏*عشق آریایی‏2*‏...
ما را در سایت ‏*عشق آریایی‏2*‏ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hojat0098 eashghe-ariyaie2 بازدید : 324 تاريخ : دوشنبه 9 ارديبهشت 1392 ساعت: 0:10

زندگي خالي نيست‌: مهرباني هست‌، سيب هست‌، ايمانهست‌. آري تا شقايق هست‌، زندگي بايد كرد

 شب آرامی بود

میروم در ایوان،

تابپرسم از خود

زندگی یعنی چه؟
.....


‏*عشق آریایی‏2*‏...
ما را در سایت ‏*عشق آریایی‏2*‏ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hojat0098 eashghe-ariyaie2 بازدید : 386 تاريخ : دوشنبه 9 ارديبهشت 1392 ساعت: 0:10

آغاز سال

 7034 میترائی و 3750 زرتشتی برابر با 1391 هجری

بر تمام هموطنان ایرانی و خانواده عزیزشان

  خجسته باد 


به امید سرافرازی وطنمان ایران و به یاد دوستان از دست رفته که همیشه در قلبمان جای دارند. ‌ای هموطن از هر کجای این دنیا که باشی‌ دوستت دارم و بهترینهارا برایت آرزومندم به امید روزی که جشن آزادی را در گوشه و کنار خاک ایران زمین بر پا کنیم. جاوید ایران و ایرانی‌ .. هر روزتان نوروز، نوروزتان پیروز و خجسته.


 


سال نو آمد ای سپاس

جـــان ما آسوده دار و شـــــادمان

هم خـِرَد افزای و هم مهر و توان

روز نــــو، امـّــید نو بر دل نشـــان

گشت گرداگرد مهر تابناک ایران زمین

روز نو آمد و شد شادی برون زندر کمین

ای تو یزدان ای تو گرداننده‌ی مهر و سپر

بر ترینش کن برایم این زمان و این زمین

 

‏*عشق آریایی‏2*‏...
ما را در سایت ‏*عشق آریایی‏2*‏ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hojat0098 eashghe-ariyaie2 بازدید : 345 تاريخ : دوشنبه 9 ارديبهشت 1392 ساعت: 0:10

سپندارمذگان ایرانی مادر ولنتاین اروپایی را زنده بداریم
 

چند سالی استكه جوانان ایرانی روزی را گرامی میدارند به نام روز ولنتاین (والنتاین یا Valentine) و در این روز اقدام به ارائه هدیه ولنتاینبه كسانی كه دوستشان دارند میكنند ،‌ غافل از اینكه تاریخچه روز عشق ایرانی بسیارقدیمی تر از ولنتاین است. روز والنتین یا والنتاین یا ولنتاین، (روز عشاق و یا روزعشق‌ورزی) عیدی در روز 14 فوریه (۲۵ بهمن‌ ماه و بعضی سال‌ها ۲۶ بهمن‌ ماه) و دربرخی فرهنگ‌ها روز ابراز عشق است. تاریخچه کامل و دقیق والنتاین در دست نیست و دراین مورد حكایات متعددی نقل شده است؛ اما آنچه از پیشینه این روز می‌دانیم باافسانه درآمیخته ‌است. پیشینه تاریخی ولنتاین، تنها به حدود 1700سال پیش بازمی‌گردد،در حالی كه رسمی بسیار قدیم‌تر و با شکوه‌تر با نام «سپندارمذگان» یا «سپندارمذ» یا اسفندگان از بیشاز پنج هزار سال پیشینه در ایران برخوردار بوده و می‌توان گفت، ولنتاین کپی‌‌برداریشده این جشن باستانی ایرانی است. البته برخی نیز شیرین كاری كرده اند و از 14فوریه تا 5 اسفند را دهه عشق نامیده گرامی میدارند! (پنجم اسفند بر مبناي تقويم باستاني ايران زمين برابر با 29 بهمن بر مبناي تقويم كنوني)

هنوز نیز دربرخی از گوشه‌های ایران زمین مانند اصفهان، پهله، ری و دیگر شهرهای ناحیه مرکز وغرب ایران، مراسم جشن اسفندگان همچون گذشته برگزار می‌شود، در این روز، بانوانلباس و کفش نو می‌پوشند، زنانی که مهربان، پاکدامن، پرهیزگار و پارسا بوده‌اند ودر زندگی زناشویی خود فرزندان نیک را به جامعه تحویل داده، تشویق می‌‌شوند و ازمردهای خود پیشکش‌هایی دریافت می‌کنند. آن‌ها در این روز از کارهای همیشگی خود درخانه و زندگی معاف شده و مردان و پسران، وظایف جاری زنانه را در خانه به عهده می‌گیرند.اینجشن را با نام‌های جشن برزیگران هم نامیده‌اند.در روز اسپندگان چند جشن با مناسکیبه‌خصوص برگزار می‌شده‌است. نخستین آنان جشن مردگیران یا جشن مژدگیران بود که ویژهزنان بود. در این روز مردان برای زنان هدیه می‌خریدند و از آنان قدردانی می‌کردند.امروزه نیز بیشترین جنبهٔ مورد تأکید در اسپندگان قدردانی از زنان است.


"سپندارمذ" لقب ملی زمین است. یعنی گستراننده، مقدس، فروتن. زمیننماد عشق است چون با فروتنی و گذشت به همه عشق می‌‌ورزد.

"سپندارمذگان" جشن زمین و گرامی داشت عشق است که هر دو در کنارهم معنا پیدا می‌‌کردند. در این روز زنان به شوهران خود با محبت هدیهمی‌‌دادند.

مردان نیز زنان و دختران را بر تخت شاهی نشانده، به آنها هدیه داده و از آنها اطاعت می‌‌کردند.

جشن "سپندارمذگان" یا "اسفندگان"، روز گرامیداشت زنان در ایران باستان بوده است.



  بیایید

 همه ساله به جای ولنتاین

در 25 بهمن ماه

سپندارمذگانرا در29بهمن را

جشنبگیریم

و به نشانهعاشقی این روز را برای عشقمان

شیرین سازیم.

سپندارمذگان روزمهر و مهرورزی ، روز مهر به زن ، زمین و ایران.

‏*عشق آریایی‏2*‏...
ما را در سایت ‏*عشق آریایی‏2*‏ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hojat0098 eashghe-ariyaie2 بازدید : 334 تاريخ : دوشنبه 9 ارديبهشت 1392 ساعت: 0:10

با سلام
فردا سالروز درگذشت صدای همیشه جاویدان استاد فریدون فروغی هست دوستداران اگر مایل به رفتن سر مزار استاد هستند این آدرسش هست :
 روستای قرقرک - تقریبا تو کیلومتر ۱۰ جاده اشتهارد - بوئین‌زهرا یه فرعی هست که میره سمت روستا!


بگویید بر گورم بنویسند
زندگی را دوست داشت
ولی آن را نشناخت
مهربان بود
ولی مهر نورزید
طبیعت را دوست داشت
ولی از آن لذت نبرد
در آبگیر قلبش جنب و جوش بود
ولی کسی بدان راه نیافت
در زندگی احساس تنهایی می نمود
ولی هرگز دل به کسی نداد
وخلاصه بنویسید
زنده بودن را برای زندگی کردن دوست داشت
نه زندگی را برای زنده بودن
روحش شاد و یادش گرامی

‏*عشق آریایی‏2*‏...
ما را در سایت ‏*عشق آریایی‏2*‏ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hojat0098 eashghe-ariyaie2 بازدید : 336 تاريخ : دوشنبه 9 ارديبهشت 1392 ساعت: 0:10

زیر این گنبد کبود

عشقی بالا تر ازتو نبود

عشقی که هرگز از یادم نمیره

بلکه تو دلم پر رنگ ترم میشه

میمونه و میکوبه تو قلبم همیشه

وقتی نزدیکم میشی تو کم کم

وقتی تو چشات میشینه شبنم

دلم میخواد بیاد زیر پات

میخوام بمیرم جلوی اون نگات

چه زیباست اون لحظه ها که خیره میشم تو نگات

واسه من بهترین لذت هاست

چه زیباست گفتن از تو سخن

آوردن به یاد


روزایی که بودیم باهم


‏*عشق آریایی‏2*‏...
ما را در سایت ‏*عشق آریایی‏2*‏ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hojat0098 eashghe-ariyaie2 بازدید : 367 تاريخ : يکشنبه 8 ارديبهشت 1392 ساعت: 20:11

.....حتما بخونید....
دخترک شانزده ساله بود که برای اولین بار عاشق پسر شد.. پسر قدبلند بود، صدای بمی داشت و همیشه شاگرد اول کلاس بود. دختر خجالتی نبود اما نمی خواست احساسات خود را به پسر ابراز کند، از اینکه راز این عشق را در قلبش نگه می داشت و دورادور او را می دید احساس خوشبختی می کرد.در آن روزها، حتی یک سلام به یکدیگر، دل دختر را گرم می کرد. او که ساختن ستاره های کاغذی را یاد گرفته بود هر روز روی کاغذ کوچکی یک جمله برای پسر می نوشت و کاغذ را به شکل ستاره ای زیبا تا می کرد و داخل یک بطری بزرگ می انداخت. دختر با دیدن پیکر برازنده پسر با خود می گفت پسری مثل او دختری با موهای بلند و چشمان درشت را دوست خواهد داشت.دختر موهایی بسیار سیاه ولی کوتاه داشت و وقتی لبخند می زد، چشمانش به باریکی یک خط می شد.در ۱۹ سالگی دختر وارد یک دانشگاه متوسط شد و پسر با نمره ممتاز به دانشگاهی بزرگ در پایتخت راه یافت. یک شب، هنگامی که همه دختران خوابگاه برای دوست پسرهای خود نامه می نوشتند یا تلفنی با آنها حرف می زدند، دختر در سکوت به شماره ای که از مدت ها پیش حفظ کرده بود نگاه می کرد. آن شب برای نخستین بار دلتنگی را به معنای واقعی حس کرد.روزها می گذشت و او زندگی رنگارنگ دانشگاهی را بدون توجه پشت سر می گذاشت. به یاد نداشت چند بار دست های دوستی را که به سویش دراز می شد، رد کرده بود. در این چهار سال تنها در پی آن بود که برای فوق لیسانس در دانشگاهی که پسر درس می خواند، پذیرفته شود. در تمام این مدت دختر یک بار هم موهایش را کوتاه نکرد.دختر بیست و دو ساله بود که به عنوان شاگرد اول وارد دانشگاه پسر شد. اما پسر در همان سال فارغ التحصیل شد و کاری در مدرسه دولتی پیدا کرد. زندگی دختر مثل گذشته ادامه داشت و بطری های روی قفسه اش به شش تا رسیده بود.دختر در بیست و پنج سالگی از دانشگاه فارغ التحصیل شد و در شهر پسر کاری پیدا کرد. در تماس با دوستان دیگرش شنید که پسر شرکتی باز کرده و تجارت موفقی را آغاز کرده است. چند ماه بعد، دختر کارت دعوت مراسم ازدواج پسر را دریافت کرد. در مراسم عروسی، دختر به چهره شاد و خوشبخت عروس و داماد چشم دوخته بود و بدون آنکه شرابی بنوشد، مست شد.زندگی ادامه داشت. دختر دیگر جوان نبود، در بیست و هفت سالگی با یکی از همکارانش ازدواج کرد. شب قبل از مراسم ازدواجش، مثل گذشته روی یک کاغذ کوچک نوشت: فردا ازدواج می کنم اما قلبم از آن توست… و کاغذ را به شکل ستاره ای زیبا تا کرد.ده سال بعد، روزی دختر به طور اتفاقی شنید که شرکت پسر با مشکلات بزرگی مواجه شده و در حال ورشکستگی است. همسرش از او جدا شده و طلبکارانش هر روز او را آزار می دهند. دختر بسیار نگران شد و به جستجویش رفت.. شبی در باشگاهی، پسر را مست پیدا کرد. دختر حرف زیادی نزد، تنها کارت بانکی خود را که تمام پس اندازش در آن بود در دست پسر گذاشت. پسر دست دختر را محکم گرفت، اما دختر با لبخند دستش را رد کرد و گفت: مست هستید،مواظب خودتان باشید.زن پنجاه و پنج ساله شد، از همسرش جدا شده بود و تنها زندگی می کرد. در این سالها پسر با پول های دختر تجارت خود را نجات داد. روزی دختر را پیدا کرد و خواست دو برابر آن پول و۲۰ درصد سهام شرکت خود را به او بدهد اما دختر همه را رد کرد و پیش از آنکه پسر حرفی بزند گفت: دوست هستیم، مگر نه؟پسر برای مدت طولانی به او نگاه کرد و در آخرلبخند زد .چند ماه بعد، پسر دوباره ازدواج کرد، دختر نامه تبریک زیبایی برایش نوشت ولی به مراسم عروسی اش نرفت.مدتی بعد دختر به شدت مریض شد، در آخرین روزهای زندگیش، هر روز در بیمارستان یک ستاره زیبا می ساخت. در آخرین لحظه، در میان دوستان و اعضای خانواده اش، پسر را بازشناخت و گفت: در قفسه خانه ام سی و شش بطری دارم، می توانید آن را برای من نگهدارید؟پسر پذیرفت و دختر با لبخند آرامش جان سپرد.مرد هفتاد و هفت ساله در حیاط خانه اش در حال استراحت بود که ناگهان نوه اش یک ستاره زیبا را در دستش گذاشت و پرسید: پدر بزرگ، نوشته های روی این ستاره چیست؟مرد با دیدن ستاره باز شده و خواندن جمله رویش، مبهوت پرسید: این را از کجا پیدا کردی؟ کودک جواب داد: از بطری روی کتاب خانه پیدایش کردم.پدربزرگ، رویش چه نوشته شده است؟پدربزرگ، چرا گریه می کنید؟کاغذ به زمین افتاد. رویش نوشته شده بود::معنای خوشبختی این است که در دنیا کسی هست که بی اعتنا به نتیجه، دوستت دارد.

‏*عشق آریایی‏2*‏...
ما را در سایت ‏*عشق آریایی‏2*‏ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hojat0098 eashghe-ariyaie2 بازدید : 305 تاريخ : يکشنبه 8 ارديبهشت 1392 ساعت: 20:11

عشق از دید یک ریاضیدان : عشق یعنی دوست داشتن بدون فرمول
جمله عاشقانه : آه عزیزم به اندازه ی سطح زیر منحنی دوست دارم

عشق از دید بقال سرکوچه : والا دوره ی ما عشق .. نبود ننمون رفت واین سکینه خانوم رو واسمون گرفت
جمله عاشقانه : سکینه شام چی داریم….

عشق از دید اصغرکاردی در زندان : مرامتو عشقه ، عشقی
جمله عاشقانه : چاقو خوردتیم لوتی

عشق از دید یک دختر دانش آموز  : آه عزیزم کاش الان پیشم
بودی، بغلم میکردی ، سرمو میزاشتی رو شونه هات …
جمله عاشقانه : دوست دارم عزیزم

عشق از دید مادر بزرگم : این حرفهای بد رونزن ، راستی این دختر
اقدس خانوم خیلی دختر خانوم و با کمالاتیه ، تازه تحصیلکرده هم هست …
جمله عاشقانه : بریم خواستگاری..

عشق ازدید … (خودتون میفهمید از دیدکی)عزیزم تو که عاشقمی پس
چرا هزینه ی عمل کردندماغمو نمیدی … ، واسه ناهار بریم رستوران سالی
بادوستش هم قراره بیاد ، دوست سالی واسش یه ماتیز خریده ( به قول بعضی
ها دوو منگل) تو حتی حاضر نیستی واسه من که این همه دوست دارم حتی یه
پراید بخری
جمله عاشقانه : عزیزم گوشی سونی میخوام و … راستی دوستهم دارم

عشق از دید کسی که باراوله که عاشق میشه : عزیزم باور کن حتی یک
لحضه بدون تو نمیتونم زندگی کنم ، تو واسم همه ی دنیا هستی …
جمله عاشقانه : فدات شم عزیزم خیلی خیلی دوست دارم

عشق از دید کسی که بار اولش نیست : عزیزم خیلی دوستدارم ، باورکن به خاطر تو شبها با پای برهنه میخوابم
جمله عاشقانه : آه عزیزمدیرم شده باید برم

عشق از دید یک راننده : رادیات ( رادیاتور) عشق من از برایت جوش
آمده ، باور نداری بر آمپرم بنگر
جمله عاشقانه : عزیزم دوست دارم… بو بوبوغ

عشق از دید بعضی ها : آه خدا یعنی میشه بیادخواستگاریم …
جمله عاشقانه : یا شابدالعظیم 1000 تومن نذرت میکنم بیاد خواستگاریم

عشق از دید اراذل و اوباش : عشق .. سیخی چند ، برو بچه سوسول دلتخوشه ، خونه خالی نداری …
جمله عاشقانه : بوبوغ … خانوم بیا بالاخوش میگذره

عشق از دید کسی که در عشق شکست خورده : عشق یعنی کشک
جمله عاشقانه : برو کشکتو بساب

عشق از دید بابام : آخه بچه عشق واست نونو آب میشه … حالا بگو
ببینم پدرش چیکارست ؟
جمله عاشقانه : برو با دختر حاج آقا ازدواج کن

عشق از دید دختر .. : آه … خدای من یعنی میشه بدون اینکه بابام بفهمه من عاشق بشم
جمله عاشقانه :آه … خدای

عشق ازدید ما میم : وا مگه تو امسال کنکور نداری ، عشق واسه بعد ،
مگه تو امسال فلان نداری ،عشق واسه بعد ( جمله عاشقانه : جملات عاشقانه ای هنوز بیان نشده )

عشق از دید شما : ……..   اگه دوست داشتین تو نظرات بگین Arrow

‏*عشق آریایی‏2*‏...
ما را در سایت ‏*عشق آریایی‏2*‏ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hojat0098 eashghe-ariyaie2 بازدید : 299 تاريخ : يکشنبه 8 ارديبهشت 1392 ساعت: 20:11


آسمـــــون میبـــــاره , حتـــی یه لحظــه آروم نداره

چـــرا بین دلـامون دیــــواره؟

یه لحظـــــــــه... نگام کــــــــن...

شاید چشام منو یادت بیــاره

دیگه نمونده واسم راه چــاره

هستیـــه من تو هستــی

بیا بشین کنــــارم
با اینکه رفتـــی از من

به یاد تــــو میبـــــارم

از وقتــی رفتی از پیشم

دارم آتیش میگیـــرم

بذار که این دم آخر



مهربونـــــــــــــــــم , کجایـــــــــــــی؟

بی تو دارم میسوزم تو تنهایـــــــــــــــــــــــــی

دیگه درنمیـــــاد ازم صدایـــــی

چه رسمــــه , رسمـه زمونــــــــــــــــــه

کاشکی میدونستم پیشم نمیمونــــــــــــــــــه

آخه نبـــــود واسه رفتنش بهــــانه

هستیه من تو هستــی

بیا بشین کنارم

با اینکه رفتـــی از من

به یاد تو میبــــــــارم

از وقتــی رفتی از پیشم

دارم آتیش میگیـــرم

بذار که این دم آخر

ببینمت بعد میـــرم
‏*عشق آریایی‏2*‏...
ما را در سایت ‏*عشق آریایی‏2*‏ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hojat0098 eashghe-ariyaie2 بازدید : 258 تاريخ : يکشنبه 8 ارديبهشت 1392 ساعت: 20:11

عشق زیباست اما غم دارد
عشق زیباست اما دل را می سوزاند
عشق زیباست اما نفسهای خسته ، دیگر تاب تحمل غمش را ندارد
عشق زیباست اما دیوانگی هم عالمی دارد

عشق تار و پود شکسته قلب را جلا می دهد
عشق قلب بیقراری را طوفانی می کند
عشق تنها امید قلب یک عاشق است
عشق مقامی بس عظیم و والا دارد

عشق معنای تمام زندگی یک عاشق است
عشق دل را بیقرار می کند و چشم را گریان
چشم هایی که برای عشق ، اشک می ریزند ، بسیار مقدس هستند
عشق صدای تیک تاک قلب عاشق است

قلبی که هر لحظه احساس می کند در حال خاموش شدن است
عشق صدای نبض زندگی است
زندگی و دار و ندار یک عاشق ، در عشقش خلاصه می شود

ای کاش معنای واقعی عشق را درک می کردیم
ای کاش هر لحظه ای با عشق نفس می کشیدیم
ای کاش فاصله ها را با رنگ زیبای عشق ، زیباتر می دیدیم

ای کاش عشقی وجود داشت که هیچگاه از بین نمی رفت
ای کاش تمام عشقهایمان جاودان بود و زیبا
ای کاش زیبایی و پاکی عشق را درک می کردیم

عشق زیباست به زیبایی و پاکی یک نگاه ساده
عشق مقدس است به تقدس یک قلب عاشق و شیدا
عشق تکان دهنده است حتی اگر یک عشق خیالی باشد



و عشق صدای فاصله هاست

حتی اگر سکوتی بس عظیم در آن نهفته باشد
عشق زیباست حتی اگر تنها یادگار از عشق ، حسرت جدایی باشد
عشق دوست داشتنی است حتی اگر زیر بار غم عشق ، شکسته شویم
عشق مقدس است حتی اگر رویایی بیش نباشد
ای کاش می شد حرف یک عاشق رااز نگاهش خواند
و صدای قلب بیقرارش را شنید
عشق را دوست دارم حتی اگر عاشق بودنم جرمی بیش نباشد

و عشق صدای فاصله هاست

‏*عشق آریایی‏2*‏...
ما را در سایت ‏*عشق آریایی‏2*‏ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hojat0098 eashghe-ariyaie2 بازدید : 264 تاريخ : يکشنبه 8 ارديبهشت 1392 ساعت: 20:11

بدو ادامه مطلب

‏*عشق آریایی‏2*‏...
ما را در سایت ‏*عشق آریایی‏2*‏ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hojat0098 eashghe-ariyaie2 بازدید : 303 تاريخ : يکشنبه 8 ارديبهشت 1392 ساعت: 20:11

اتل متل توتوله      این پسره سوسوله

موهاش همیشه سیخه    نگاش همیشه میخه

چت میکنه همیشه      بی مخ زدن؟نمیشه

پول از خودش نداره    باباش رو قال میذاره

دی اند جیشو میپوشه    میشینه بعد یه گوشه

زنگ میزنه به دافش    میبنده هی به نافش

که من دوست میدارم    تاج سرم میذارم

صورت رو کردی میک آپ   بیا بریم کافی شاپ

تو کافی شاپ،می خنده     همش خالی میبنده

بهم میگن خدایی!      چقدر بابا بلائی!

همه رو من حریفم      میذارم توی کیفم

هزارتا داف فدامن      منتظر یه نامن

ولی تویی نگارم    برات برنامه دارم

اگه مشکل نداری   میام به خواستگاری!


‏*عشق آریایی‏2*‏...
ما را در سایت ‏*عشق آریایی‏2*‏ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hojat0098 eashghe-ariyaie2 بازدید : 295 تاريخ : يکشنبه 8 ارديبهشت 1392 ساعت: 20:11

من یه شکلات گذاشتم توی دستش..اونم یه شکلات گذاشت توی دستم
.من بچه بودم...اونم بچه بود
.سرمو بالا کردم ..سرشو بالا کرد

دید که منو میشناسه.خندیدم گفت: دوستیم؟
...گفتم: دوست دوست

گفت: تا کجا؟
!گفتم: دوستی که تا نداره
!گفت :تا مرگ
!!!خندیدم و گفتم: تا نداره
!!!!گفت: باشه! تا پس از مرگ
!گفتم: نه! تا نداره
گفت: قبول! تا اونجاییکه همه دوباره زنده میشن..یعنی تا زندگی بعد از مرگ باز هم با هم دوستیم..تا بهشت..تا جهنم..تا هر جا که باشه من و تو با هم دوستیم

خندیدم . گفتم: تو براش تا هر کجا که دلت میخواد یه تا بذار! اصلا یه تا بکش از سر این دنیا تا اون دنیا! اما من اصلا تا نمیذارم!

!!! دوستی تا نداره
نگام کرد..نگاش کردم. باور نمیکرد..
میدونستم... اون میخواست حتما دوستیمون تا داشته باشه. دوستی بدون تا رو نمیفهمید

.گفت :بیا برای دوستیمون یه نشونه بذاریم
.گفتم: باشه. تو بذار
گفت: شکلات! هر بار که همدیگر رو می بینیم یه شکلات مال تو ..یکی مال من! باشه؟
!گفتم: باشه
هر بار یه شکلات میذاشتم توی دستش اونم یه شکلات توی دست من. باز همدیگه رو نگاه میکردیم..یعنی که دوستیم! دوست دوست
من تندی شکلاتم رو باز میکردم و میذاشتم توی دهنم و تند تند اونو میخوردم.
میگفت ای شکمو! تو دوست شکمویی هستی! و شکلاتش رو میذاشت توی صندوق کوچولوی قشنگ.
میگفتم بخورش! میگفت نه! تموم میشه!میخوام تموم نشه! میخوام برای همیشه بمونه.
صندوقش پر از شکلات شده بود و هیچ کدومش رو نمیخورد.من همش رو خورده بودم. گفتم اگه یه روز شکلاتهاتو مورچه ها بخورن یا کرمها..اون وقت چی کار میکنی؟ گفت مواظبشون هستم. میگفت میخوام نگهشون دارم تا موقعیکه دوست هستیم...و من شکلات و میذاشتم توی دهنم و میگفتم نه! نه! تا نداره!! دوستی که تا نداره!

یه سال..دو سال..چهار سال..هفت سال...ده سال..بیست سال...شده که گذشته.
حالا اون بزرگ شده و منم بزرگ شدم. من همه ی شکلاتهای خودم و خوردم..اون اما همه ی شکلاتهاشو نگه داشته.
حالا اومده امشب که خدافظی کنه. میخواد بره.. بره اون دور دورا...میگه میرم اما زود برمیگردم! من میدونم ..میره و برنمیگرده...
یادش رفت شکلات رو به من بده. من اما یادم نرفت. یه شکلات گذاشتم کف دستش گفتم این برای خوردن..یه شکلاتم گذاشتم کف اون دستش گفتم اینم آخرین شکلات برای صندوق کوچولوت! یادش رفته بود که صندوقی داره برای شکلاتهاش! هر دو تا رو خورد! خندیدم..
میدونستم دوستی من تا نداره...
میدونستم دوستی اون تا داره.. مثل همیشه!
خوب شد همه ی شکلاتهام رو خورده ام ...اما اون هیچکدومش رو نخورد..

حالا موندم که با یه صندوق پر از شکلات نخورده چی میخواد بکنه؟؟؟

‏*عشق آریایی‏2*‏...
ما را در سایت ‏*عشق آریایی‏2*‏ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hojat0098 eashghe-ariyaie2 بازدید : 259 تاريخ : يکشنبه 8 ارديبهشت 1392 ساعت: 20:11


شاپرک بالت شکسته

پر پرواز تو بسته

می بینم غم توی چشمات

چه غریبونه نشسته

شاپرک خوابه قناری

چه جوری دووم میاری

گلا پژمرده و زردن

تو عجب طاقتی داری

شاپرک دردت به جونم

تورو از خودم میدونم

بذار یه شعری که گفتم

واسه دلت بخونم

شاپرک دل توی سینه

ساعت ها تنها می شینه

وقتی شب می رسه از راه

خواب پروازو می بینه

واسه زخمات یه دوا نیس

دلم از دلت جدا نیس

توی این غربت جونگیر

یه نگاه اشنا نیس

هر جا که می ری خزونه

غروبه دل نگرونه

آفتابش جونی نداره

اما شب اینجا می مونه

نمی دونم مثه بارون

رو کودوم شونه ببارم

روی شاخه ها تو غربت

شاپرک من تورو دارم

‏*عشق آریایی‏2*‏...
ما را در سایت ‏*عشق آریایی‏2*‏ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hojat0098 eashghe-ariyaie2 بازدید : 257 تاريخ : يکشنبه 8 ارديبهشت 1392 ساعت: 20:11

به نام خداوند ویروس گارد کنون رزم Virus و رستم شنو / دگرها شنیدستی این هم شنوکه اسفندیارش یکی Disk داد / بگفتا به رستم که ای نیکزاددر این Disk باشد یکی File ناب / که بگرفتم از Site افراسیابچنین گفت رستم به اسفندیار / که من گشنمه نون سنگگ بیارجوابش چنین داد خندان طرف / که من نون سنگگ ندارم به کفبرو حال می‌کن بدین Disk، هان! / که هم نون و هم آب باشد در آنتهمتن روان شد سوی خانه‌اش / شتابان به دیدار رایانه‌اشچو آمد به نزد Mini Tower اش / بزد ضربه بر دکمه Power اشدگر صبر و آرام و طاقت نداشت / مر آن Disk را در Drive اش گذاشتنکرد هیچ صبر و نداد هیچ لفت / یکی List از Root دیسکت گرفتدر آن Disk دیدش یکی File بود / بزد Enter آنجا و اجرا نمودکز آن یک Demo شد پس از آن عیان / با فیلم و موزیک و شرح و بیانبه ناگه چنان سیستمش کرد Hang / که رستم در آن ماند مبهوت و منگچو رستم دگرباره Reset نمود / همی کرد Hang و همان شد که بودتهمتن کلافه شد و داد زد / ز بخت بد خویش فریاد زدچو تهمینه فریاد رستم شنود / بیامد که لیسانس رایانه بودبدو گفت رستم همه مشکلش / وز آن Disk و برنامه خوشگلش چو رستم بدو داد قیچی و ریش / یکی دیسک Bootable آورد پیشیکی Toolkit، Hard اندرش / چو کودک که گردد پی مادرشبه ناگه یکی رمز Virus یافت / پی حذف امضای ایشان شتافت چو Virus را نیک بشناختش / مر از Boot Sector برانداختشیکی ضربه زد بر سرش Toolkit / که هر Byte آن گشت هشتاد Bitبه خاک اندر افکند Virus را / تهمتن به رایانه زد بوس راچنین گفت تهمینه با شوهرش / که این بار بگذشت از پل خرش دگر باره اما خریت مکن / ز رایانه اصلا تو صحبت مکنقسم خورد رستم به پروردگار / نگیرد دگر Disk از اسفندیار****************************************** ‏*عشق آریایی‏2*‏...
ما را در سایت ‏*عشق آریایی‏2*‏ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hojat0098 eashghe-ariyaie2 بازدید : 258 تاريخ : يکشنبه 8 ارديبهشت 1392 ساعت: 20:11

 http://fbchat.ir

فیسبوک چت|چت روم فارسی

‏*عشق آریایی‏2*‏...
ما را در سایت ‏*عشق آریایی‏2*‏ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hojat0098 eashghe-ariyaie2 بازدید : 276 تاريخ : يکشنبه 8 ارديبهشت 1392 ساعت: 20:10

 

    فیس بوک چت بهترین روم دنیا

‏*عشق آریایی‏2*‏...
ما را در سایت ‏*عشق آریایی‏2*‏ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hojat0098 eashghe-ariyaie2 بازدید : 237 تاريخ : يکشنبه 8 ارديبهشت 1392 ساعت: 20:10